تولید مستند زندگی بزرگترین واقف علمی کشور/ «صفر و بینهایت» معرفی بنیانگذار نوبل ایرانی
تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۳۷۸۱۶
مجموعه مستند «صفر و بی نهایت» درباره زندگی مرحوم «حسینعلی البرز» بزرگترین واقف علمی کشور و بنیانگذار «نوبل ایرانی» ساخته میشود.
به گزارش خبرگزاری فارس مجموعه دو قسمتی «صفر و بی نهایت» درباره زندگی مرحوم «حسینعلی البرز» بزرگترین واقف علمی کشور و بنیانگذار «نوبل ایرانی» ساخته میشود.
با توجه به ضرورت معرفی هرچه بیشتر شخصیتهای برجسته و تأثیرگذاری همچون مرحوم «حسینعلی البرز» به مردم کشورمان، مجموعهای دو قسمتی (۴۵ دقیقهای) پیرامون همین موضوع در حال تولید است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلمنامه این مجموعه که «صفر و بی نهایت» نام دارد، گذری بر زندگی پر فراز و نشیب «حسینعلی البرز» است. اسناد بنیاد البرز، کتاب چهره ماندگار وقف به قلم منوچهر فقیه و روزنامههای اطلاعات و کیهان از منابع استفاده شده در این مستند هستند که توسط مهدی ضحاکی و سجاد فرامرزی کارگردانی شده است.
تصویربرداری از افرادی که مرحوم «حسینعلی البرز» را درک کردهاند و دانشجویان و افراد موفقی که از بنیاد البرز جایزه گرفتهاند و همچنین بازسازی زندگی مؤسس بنیاد فرهنگی البرز از دوران کودکی تا لحظه مرگ و پیشرفت بنیاد بعد از انقلاب اسلامی در بیش از ۲۰ لوکیشن مختلف، از مراحل ساخت مجموعه «صفر و بی نهایت» است که سجاد فرامرزی تهیهکننده آن است.
جلیل فرجاد نقش مرحوم «حسینعلی البرز» را در مجموعه «صفر و بی نهایت» بر عهده دارد؛ علی صابری و بنیامین صفاپور از دیگر بازیگران این مجموعه هستند.
بنیاد فرهنگی البرز با هدف ترویج فرهنگ و دانش کشور، سال ۱۳۴۲ توسط زندهیاد مرحوم «حسینعلی البرز» از طریق وقف اموال، تاسیس شده است. مرحوم «حسینعلی البرز» برای تأسیس این بنیاد تمام اموال خود را «وقف» کرد. وی حتی خانه شخصی خود را نیز فروخت و مبلغ آن را به مجموع داراییهای بنیاد اضافه کرد و در یکی از اتاقهای هتل ایرانشهر که آن هم موقوفه بنیاد البرز است زندگی کرد.
مؤسس بنیاد فرهنگی البرز سالها علاوه بر عضویت در نخستین هیئت امنای دانشگاه شریف، تمام تلاش خود را در حمایت از نخبگان ایرانی در تمامی سطوح از طریق ابداع و اعطای وام شرافتی (بدون ضامن و بهره) به دانشجویان، اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی و همچنین ابتکار و اهدای جایزه بنیاد البرز بهعنوان جایزه نوبل ایرانی به برترینهای علمی کشور به کار بست.
بنیانگذار وقف علمی کشور، علیرغم بیماری و منع پزشکان از هرگونه فعالیت، مسئولیت مدیرعاملی بنیاد را با اشتیاق به عهده گرفت و در طی سالهای حضورش در ایران، مادامالعمر خود را از دریافت هرگونه حقوق، پاداش و مزایا بابت مدیریت در بنیاد محروم کرد و به عبارتی، علاوه بر وقف تمامی اموال خود، وجود خود را نیز وقف کرد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: مستند البرز دانشجویان وقف حسینعلی البرز صفر و بی نهایت بنیاد البرز نوبل ایرانی علمی کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۳۷۸۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «باران گرفته است» نوشته احمد یوسف زاده به تازگی توسط انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر و در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه می شود. این کتاب داستانی مستند از کودکی، نوجوانی و جوانی شهید حاج قاسم سلیمانی است.
یوسف زاده درباره این کتاب می گوید: به عنوان کسی که حدود دو سال با کودکی حاج قاسم زندگی کردم و در مورد ایشان و خانواده محترمشان تحقیق کردم باید بگویم زندگی حاج قاسم از همان کودکی یک زیست ساده، صمیمی و بی آلایش است. قرار بود اسم کتاب رو خوش مهر بگذاریم و دلیل آن این بود که حاج قاسم از کودکی مهرش به دلش همه مینشست.
یوسف زاده در مورد سبک زندگی حاج قاسم ادامه داد: ما در مورد حاج قاسم با یک کودک روستایی کم برخوردار مواجه هستیم که در آنجا رشد و زندگی میکند و مستقل به شهر میآید و هر لحظه ممکن بوده در آنجا دچار آسیبهایی شود کما اینکه حتی یکبار با گروهی آشنا می شود که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده اما حاج قاسم از همه این موانع و دامهای دوران طاغوت و پر التهاب انقلاب اسلامی عبور میکند.
این نویسنده دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در در مورد اهمیت دوران کودکی حاج قاسم گفت: البته که یکی از مهمترین برهههای زندگی حاج قاسم دوران کودکی وی و تربیت یافتن در یک خانواده ساده با پدر و مادری روستایی که انسانهای پاک، دانا و با بصیرت دینی بالایی بودند.
وی افزود: خود حاج قاسم هم افتخار میکند که پدرش حتی در حد یک دانه گندم نان حرام به خانه نیاورد. وقتی با اهالی روستا حرف میزدم حرفشان این بود که با داشتن پدر و مادری مثل مشت حسن و مشت فاطمه طبیعی است که پسرشان حاج قاسم شود. یوف زاده در پایان تأکید کرد: کودکی حاج قاسم میتواند برای نسل جدید هم الگو باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
رادیوی فیلیپس هلندی بزرگ و سنگین بود. شصت سانت طول، چهل سانت عرض و بیست سانت قطر داشت. آن قدر سنگین بود که باید روی دوش حمل می شد. به لطف دوازده باطری «ریواک» بزرگ که پشتش می خورد، صدایش شفاف و قوی بود.
بعد از تعطیلی تابستان، وقتی تشکری برای سال دوم به قنات ملک آمد، رادیو شد نقل محافل روستا. شب ها، اکبر و حسین و صفدر و مش حسن و خیلی از هالی روستا در اتاق تشکری محفل می کردند. تشکری به آن ها علاقه مند شده بود و از هم نشینی شان لذت می برد. مردان روستایی رادیو گوش می دادند و خاطرات شیرین خود را برای هم تعریف می کردند و بلند بلند می خندیدند. تشکری برایشان چایی درست می کرد و بی آنکه دلیل خنده شان را بداند، تا آخر شب، که «داستان شب» را گوش می دادند، پای صحبتشان می نشست. مردها تا بروند به خانه هایشان، هر کدام دوازده سیزده استکان چای سر کشیده بودند.
آقای مدیر در خانه هر کدام از اهالی که برای شام دعوت می شد، رادیو را هم با خود می برد. با بلند شدن صدای رادیو، همسایه ها هم می آمدند و در سیاه چادر یا اتاق می نشستند و دوباره سر صحبت های بی پایان باز می شد. یک روز آقای مدیر بی رادیو به مهمانی رفت. در روستای آن طرف رودخانه عروسی دعوت بود. الاغی آوردند و آقا معلم را، که کت و شلوار شیکی پوشیده بود، با عزت و احترام سوار کردند و بردند به طرف محل عروسی. جمعیت زیادی آمده بودند. براهی هر طایفه ای جاهای خاصی مشخص شده بود که بنشینند و چای و ناهار بخورند. وقتی الاغ آقای تشکری به محدوده خانه داماد رسید، سازی و دهلی ها در حالی که می زدند و می نواختند، به استقبال آمدند.
***
قیافه قاسم در آن سن و سال دوست داشتنی بود. هنوز پشت لبش سبز نشده بود. می خواست به جایی برسد. می خواست کار ناتمام برادرش حسین را تمام کند. می خواست نه تنها وام پدرش را بپردازد، بلکه برای خودش هم زندگی خوبی بسازد. کار می کرد، سفت و سخت. حتی کارهایی که وظیفه اش نبود. وقتی ماشین حمل خواربار آن طرف خیابان هتل بوق می زد، تا یوسفی باخبر بشود، سومین حلب هفده کیلویی روغن را هم از پله ها بالا آورده و در انبار گذاشته بود. آقای هروی، همان جوان خوش تیپ خشکشویی اکسپرس، از فرزی قاسم کیف می کرد. یک روز وقتی داشت لباس های مشتری ها را اتو می کرد، دید قاسم نوجوان قالب های بزرگ یخ را با همان هیکل کوچکش از راه پله بالا می برد. دلش به حال او سوخت و با هم دوست شدند. عشایرزاده با نمک، در روزهای شلوغ هتل، به ویژه در ماه رمضان، برای اینکه بتواند با همان زبان روزه کارش را تند و سریع انجا بدهد، کفش هایش را در می آورد و در این لحظات دیگر انگار روی زمین راه نمی رفت، بلکه می لغزید!
این کتاب با ۲۳۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات مکتب حاج قاسم در نمایشگاه کتاب عرضه می شود.
کد خبر 6099526 فاطمه میرزا جعفری